فاطمه سادات ناظمی/ برگزاری دیر هنگام نشست خبری «هفته هنر انقلاب» آن هم باعدم دعوت از رسانههای منتقد و اعلام برخی اسامی قابل تامل به عنوان «چهره سال هنر انقلاب» از جمله موضوعاتی است که لزوم بازخوانی و مرور چند نکته مهم را ضروری میسازد:
۱/ «هنر انقلاب اسلامی» از جمله مفاهم و پدیدههایی است که به شدت نیازمند تبیین و تعریف میباشند. زیرا از یک سو، هم از ماهیت «بخشبندی هنر» و تفکیک «هنر» به دو بخش «هنر انقلاب اسلامی» و «هنر غیر انقلاب اسلامی» برخوردار است و هم دارای مشمولیت است و حوزههای مختلف هنری و گونههای مختلف هر یک از این حوزهها را در بر میگیرد و از سوی دیگر نیز موضوعی نو و جدید است که حیطه و ضوابط آن نه تنها برای عموم جامعه و مخصوصا برای نسل جوان شفاف نیست؛ بلکه از جمله مفاهیمی است که در میان طیف هنرمندان انقلابی و مسلمان با قرائتهای مختلفی همراه میباشد.
۲/ «هنر انقلاب اسلامی» از جمله موضوعاتی است که تبیین و تعریف اولیه برای آن به هیچ عنوان کفایت نمیکند. زیرا «هنر انقلاب اسلامی» در وابستگی کامل با موجودیت «انقلاب اسلامی» قرار دارد. موجودیتی که زنده است و به عنوان یک حقیقت زنده تولّد دارد، رشد دارد، قِوام دارد و عمر طولانی دارد و روزبهروز میتواند رشد و تکامل پیدا بکند و همین وابستگی است که سبب میشود تا تعریف اولیه و ابتدایی از «هنر انقلاب اسلامی» هر چند وقت یکبار مورد بازنگری و بازتعریف واقع شود و حیطه آن به صورت مدام و همراه با رشد و تکامل موجودیت «انقلاب اسلامی» مورد بازتبیین قرار گیرد.
۳/ «هفته هنر انقلاب» عنوان رویدادی است که به صورت سالانه و از برای گرامی داشت سالروز شهادت «سید مرتضی آوینی» برگزار میشود. رویدادی که بنای آن در سال ۱۳۹۳ هجریشمسی و با تولیت «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» نهاده شد و این نهاد متولی برگزاری مهمترین برنامه این هفته، یعنی معرفی و تقدیر از «چهره سال هنر انقلاب» گردید.
۴/ «چهره سال هنر انقلاب» لزوما میبایست شخصیتی الهام بخش برای جامعه هنری و مردم مسلمان ایران باشد. شخصیتی جامع که نام و یاد او و همچنین مرور آثار و تولیدات هنریاش تماما او را به عنوان شخصیتی در راستای اهداف انقلاب اسلامی تعریف نماید. شخصیتی که ذوب در اصول «انقلاب اسلامی» باشد و با هنر خود موجب اعتلا و گسترش و پیشرفت اهداف انقلابی شده باشد و این همان چیزی است که متاسفانه در برخی مقاطع با غفلت و بعضا با تساهل و تسامح همراه شده است و در خوشبینانهترین حالت ممکن موجب شده تا «چهره هنر انقلاب» به چهرهای شاخص و وابسته به مدیران سازمانی وقت در «حوزه هنری» مبدل گردد.
۵/ اگر چه عنوان «حوزه هنری» با «انقلاب اسلامی» پیوند خورده؛ اما معالاسف ساختار معیوب و بنای پُراشکال این مجموعه سبب شده تا این نهاد تولد یافته بر بستر «انقلاب اسلامی» در عرصه فرهنگ و هنر به حاشیه رفته و در طی چند دهه به یک موجودیت ناکام در ترویج و تبلیغ مبانی انقلاب اسلامی به واسطه ابزار هنر مبدل گردد. ناکامی بزرگ و تا به آن میزان دردآوری که موجب گلایه صریح «امام امت» قرار گرفت. گلایههایی که در دیدار ۲۸ دیماه سال ۱۴۰۱ هجریشمسی «امام خامنهای» با مدیران و مسئولان «سازمان تبلیغات» و «حوزه هنری» مطرح گردید و باید امیدوار بود تا متولیان امر هر چه سریعتر در جهت اصلاح آن برآمده و برنامههای اصلاحی مشخص و زمانمند خود را ارایه دهند.
۶/ تمرکز بر کارهای صرفا ویترینی و شکلی و تولید آثار خنثی و بدون جهتگیری صحیح را میتوان خلاصه ایرادات جدی «حوزه هنری» طی چند دهه اخیر دانست که به سبب توجه افراطی به امر درآمدزایی و اتخاذ «رویکرد سودانگاری» در این مجموعه شکل گرفت و امروزه به آنچنان پدیده شوم و نهادینه شدهای در ساختار «حوزه هنری» مبدل گردیده که موجب تذکر جدی و گلایه «امام امت» واقع میشود. رویکردی که در طول زمان اسباب مضیقه و در تنگنا قرار گرفتن بیشتر هنرمندان انقلابی و متعهد را فراهم ساخت و با گسترش حضور طیف «هنرمندان کاسب» در فضای این نهاد انقلاب اسلامی همراه گردید. هنرمندانی بعضا التقاطاندیش که جولانشان در ادوار مختلف «حوزه هنری» موجب ایجاد فشار مضاعف بر طیف گسترده هنرمندان انقلابی گردید.
۷/ پُرواضح است که «نفوذ» بر بستر ساختارهای «درون حاکمیت» شکل میگیرد و در این میان «حوزه هنری» به عنوان یکی از ساختارهای فرهنگی بسیار کارآمد، بستری مناسب برای «نفوذ فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی» شناخته میشود. زیرا «عناصر نفوذی» به خوبی میتوانند در پوشش این مجموعه به عنوان نماد و «برند» (Brand) حک شده در ذهنیت هنر و فرهنگ جامعه ایرانی اقدام به پیگیری اهداف «پروژه نفوذ فرهنگی» در ساحت «نظام جمهوری اسلامی» مبادرت ورزند و در این میان شاید رُشد و نمو موجوداتی همچون «محسن مخملباف» و «محمد نوریزاد» و یا حتی «روح الله زم» و ... را بتوان به عنوان مصادیقی واضح و رسانهای شده از کارنامه «حوزه هنری» در عرصه «نفوذ فرهنگی» مورد ارزیابی قرار گیرد!
۸/ «حوزه هنری» اگر چه طی چهل سال حیات خود، محل رفت و آمد طیف گستردهای از هنرمندان متعهد به آرمانهای انقلاب اسلامی بوده و است؛ اما لازم میباشد تا هیچگاه فراموشمان نشود که ساختار معیوب «حوزه هنری» از همان بدو تاسیس به شکلی بود که بیش از هر چیز جولانگاه افرادی با «ظاهر معتقد» شد! افرادی همچون «محسن مخملباف» که اگرچه امروزه عمق تفکرات التقاطی او بر همگان آشکار شده؛ اما همین شخصیت و با همین مشی فکری در مقطع دهه ۱۳۶۰ هجریشمسی میتواند با ظاهرسازی، آنچنان عنان امور این نهاد برآمده از انقلاب اسلامی را در دست گرفته و آنچنان به اندازه همه «حوزه هنری» فعالیت کند که عملا رهبری جریان «هنر انقلاب» بر عهده او گذاشته شود و بهعنوان نماد «هنر انقلاب اسلامی» به جامعه هنری کشور معرفی گردد.
۹/ فقدان و عدم «تعریف مکتب» یکی از اصلیترین و اساسیترین معضلات «حوزه هنری» از بدو تاسیس تا به امروز محسوب میشود. معضلی که همواره نوعی منگی و گیجی در عملکرد این ساختار را به نمایش میگذارد و کارنامه این مهمترین نهاد فرهنگی برآمده از انقلاب اسلامی را با فهرستی بلند بالا از افراد و آثار و تولیدات گوناگون و کاملا بیربط با یکدیگر مواجه ساخته است. کارنامهای مبتذل که در سبد سینمایی آن همهجور کارگردان و همه نوع اثری یافت میشود و همه گونه فیلمی از «توجیه» و «مرگ دیگری» و «توبه نصوح» و «تیرباران» و «بلمی به سوی ساحل» و «مهاجر» و «گذرگاه» و... بگیر تا «یه حبه قند» و «درباره الی» و «آدم برفی» و «خواهران غریب» و «مرد عوضی» و «شوکران» و «دختری با کفشهای کتانی» و «بیست و یک روز بعد» و «مصلحت» و ... مورد حمایت مادی و معنوی واقع میگردد.
۱۰/ امروزه و با مرور بیش از چهل سال فعالیت «حوزه هنری» میتوان این چنین ادعا نمود که این مجموعه دارای ساختاری سرگشته میباشد. ساختاری که معضل نداشتن «میشن و ویژن» (mission & vision) مشخص و در عین حال داشتن منابع مالی سرشار و بودجه و امکانات بسیار توانسته آن را به طعمهای مناسب برای سوء استفاده مبدل سازد! ساختاری که در عرصه سینما به محل رفت و آمد فیلمسازانی مبدل گردیده است که با هویت مختص به خود به «حوزه هنری» میآیند و با همان هویت اثر دلخواه خود را تولید میکنند! آثاری که بالاخص در دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ هجریشمسی، حتی ذرهای از رنگ و بوی «انقلاب اسلامی» را در خود نداشت و اگر تیتراژ فیلمها و شناسنامه سرمایهگذار آن ثبت نمیشد، قطعا هیچ بینندهای با تماشای این آثار نمیتوانست متوجه این موضوع شود که این فیلمها در کجا تولید شدهاند!
۱۱/ سرگشتگی «حوزه هنری» در فعالیت ساختاری خود نه تنها این مجموعه را به جولانگاه طیف «هنرمندان کاسب» مبدل ساخته؛ بلکه در طول زمان ساختمان خیابان سمیه که بنای پیشین فرقه ضاله بهاییت و عمارت حظیرةالقدس بهاییان را در تهران شامل میشود را به محفلی مناسب برای تبدیل وضعیت برخی «جوانان جویای صندلی مدیریت» در کشور مبدل ساخته است و جایگاه «حوزه هنری» را به «بنگاه صدور مدیر» در ساختارها و نهادهای مختلف «نظام جمهوری اسلامی» فروکاست داده است. بنگاهی که طیف متنوعی از افراد با حداقل تخصصهای فرهنگی را در مناسب خود جذب میکند. افرادی که عموما با دست خالی به «حوزه هنری» میآیند و با دستیپُر و رزومهای فربه از آن میروند و پس از آن است که به عنوان افرادی با سابقه دهان پُرکن و موجه به ساختارهای مختلف فرهنگی در کشور گسیل میشوند. اینگونه است که افرادی که عموما و در ابتدا تنها بر روی کاغذ از شرایط لازم برای کسب مناسب مدیریتی در «حوزه هنری» برخوردار میباشند و اما پس از چندی میتوانند با استفاده از برند و نشان «حوزه هنری» خود را در مناسب مدیریتی سطح بالا در نظام جمهوری اسلامی تعریف و برای همیشه از «حوزه هنری» کوچ نمایند!
۱۲/ موارد فوقالذکر را تنها میتوان به عنوان دلایلی بسیار کلی از برای عدم مشروعیت «حوزه هنری» در معرفی «چهره سال هنر انقلاب» قلمداد نمود. دلایلی که سبب میشود تا زمان اصلاح روند جدی در ساختارهای این نهاد مهم انقلاب اسلامی کاملا احساس شود و در همین مسیر است که باید مجموعهای در سطح و قوارههای «شورای عالی انقلاب فرهنگی» عهدهدار برگزاری «هفته هنر انقلاب» و معرفی «چهره سال هنر انقلاب» شود و یا آنکه این عنوان به «چهره سال حوزه هنری انقلاب اسلامی» تغییر یابد!
نظرات